عامل موفقیت و یا شکست هر سازمانی، نیروی انسانی آن می باشد. مدیریت، ناشی از قدرت سازمانی است که عملکرد آن بیشتر در ارتباط با انجام وظایف تکنیکی و اجرائی است. در صورتی که رهبریت از قدرت و نفوذ شخص بهره مند است و نقش اساسی در توسعه و اجراي سیاست ها و اصلاح ساختار و روندها را در سازمان به عهده دارد. اگر رهبر سازمان با کارکنانش رابطه درست و منطقی برقرار کند به طوري که نیازهاي فردي آنان را شناسایی و به آن نیازها توجه کند، میتواند از نیروهاي انسانی خود به طور مشروع در راستاي اهداف سازمانی استفاده کند.